یلدا1390
شب یلدا به همراه باباسلی و زری مامانی خونه خاله فریبا بودیم بابا ابوذر هم خلاصه خودشو رسوند و خوشحالمون کرد خیلی خوش گذشت جاتون خیلی خالی بود صبا ومحراب کلی بازی کردند و هندونه خوردند اخر شب هم به زور خوابیدند. ...
نویسنده :
سارا
15:31
نوروز 1391
دوستان وبلاگی سال نو مبارک. با ارزوی بهترینها برای همه . سال تحویل خونه عزیز و اقابزرگ بودیم هوا افتابی بود اما برف زیادی رو زمین نشسته بود.تا دوم عید اونجا بودیم بعدش رفتیم خونه باباسلی و زری مامانی .در کل تعطیلات بدی نبود خوش گذشت .تمام تعطیلات رو تو استان گیلان و مازندران گذروندیم خلاصه تعطیلات و مهمونی تموم شد ... این هم عکسهای صبا ناناز تو ع ید: ...
نویسنده :
سارا
15:10
سیزده بدر 91
سیزده بدر به همراه دایی سینا و باباسلی و زری مامانی و خاله فریبا ومحراب ودایی رضا رفتیم جنگل و کنار دریا . خیلی خیلی خوش گذشت هوا هم گرم وخوب بود بچه ها فقط بازی کردند ما هم فقط خوردیم ناهار کباب داشتیم جاتون خالی دیگه غروب که شد صبا خسته خسته بود میگفت مامان جون خیلی خوشم اومد . صبا عاشق کنار دریا و شن بازیه واسه همین خیلی خوشحال بود چون چند ساعت تو ساحل شن بازی کرد اون هم با کامیونش. ...
نویسنده :
سارا
14:54
صبا ناناز و ادم برفی
منظره زیبای برفی شهر رشت
مسافرت به گرمسار
جای همتون خالی مهرماه رفتیم گرمسار خونه دوستمون اقارضا وسهیلا خانم . عروسی برادر سهیلا خانم بود مارو دعوت کردن ما هم بدمون نمی اومد که بریم عروسی گرمساری هارو ببینیم. خیلی عروسی خوبی بود بهمون خیلی خوش گذشت .صباهم تو عروسی کلی رقصید .دستشون درد نکنه خیلی بهشون زحمت دادیم . ما٢روز گرمسار بودیم یه روزش که عروسی بود و خونه اقارضا بودیم یه روزش هم رفتیم خونه یه دوست خوب دیگه /حسین اقا ورویا جون/که واقعا بهشون زحمت دادیم و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت. صبا به عمو حسین میگه عمو کشمشی هر کاری میکنم درست بگه نمیتونه اخه فامیلی حسین اقا کشمیر.صبا هم به جای کشمیر میگه کشمش .خلاصه اینکه با عمو کشمشی ورویاجون یه روز ناهار رفتیم /بنه کوه/یکی از م...
نویسنده :
سارا
20:48