صبا نانازصبا ناناز، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

صبا ناناز

سیزده بدر 91

  سیزده بدر به همراه دایی سینا و باباسلی و زری مامانی و خاله فریبا ومحراب ودایی رضا رفتیم جنگل و کنار دریا . خیلی خیلی خوش گذشت هوا هم گرم وخوب بود بچه ها فقط بازی کردند ما هم فقط خوردیم ناهار کباب داشتیم جاتون خالی دیگه غروب که شد صبا خسته خسته بود میگفت مامان جون خیلی خوشم اومد . صبا عاشق کنار دریا و شن بازیه واسه همین خیلی خوشحال بود چون چند ساعت تو ساحل شن بازی کرد اون هم با کامیونش.            ...
24 ارديبهشت 1391

مسافرت به گرمسار

جای همتون خالی مهرماه رفتیم گرمسار خونه دوستمون اقارضا وسهیلا خانم . عروسی برادر سهیلا خانم بود مارو دعوت کردن ما هم بدمون نمی اومد که بریم عروسی گرمساری هارو ببینیم. خیلی عروسی خوبی بود بهمون خیلی خوش گذشت .صباهم تو عروسی کلی رقصید .دستشون درد نکنه خیلی بهشون زحمت دادیم . ما٢روز گرمسار بودیم یه روزش که عروسی بود و خونه اقارضا بودیم یه روزش هم رفتیم خونه یه دوست خوب دیگه /حسین اقا ورویا جون/که واقعا بهشون زحمت دادیم و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت. صبا به عمو حسین میگه عمو کشمشی هر کاری میکنم درست بگه نمیتونه اخه فامیلی حسین اقا کشمیر.صبا هم به جای کشمیر میگه کشمش .خلاصه اینکه با عمو کشمشی ورویاجون یه روز ناهار رفتیم /بنه کوه/یکی از م...
26 آذر 1390

صبا ناناز دربرف

٤ اذر تو شهرمون رشت برف بارید. صبح وقتی صبا از خواب بیدار شد بهش گفتم برف میباره باورش نشد . بردمش کنار پنجره تا ببینه  وقتی دید که برف میباره کلی از خوشحالی جیغ کشید وخندید  بعدش هم گریه کرد که بریم برف بازی کنیم خلاصه رفتیم بیرون تا برف بازی کنیم .جای همتون خالی بود .با مهمون هامون رضاجون والهه جون رفتیم توحیاط ادم برفی درست کردیم .هوا هم خیلی سرد بودخلاصه خیلی خیلی خوش گذشت     ...
26 آذر 1390

تولد5سالگی

  قربونت برم 5سالت پر شد رفتی تو6سال حالا بایدشمع 5رو فوت کنی.                        ...
17 مهر 1390

صبانانازدرمانتو شلوارمدرسه

وقتی برای اولین بار برای صبا مانتو شلوار مدرسه پوشیدم ومقنعه سرش کردم ازخوشحالی گریه ام گرفت با اینکه کلاس اول نیست وهنوز امادگیه ولی مدیر مهدشون گفت باید لباس فرم بپوشند.یک کیف مدرسه هم براش خریدم خیلی ناز شده بود هرروز که بااین لباس میبینمش خیلی ذوق میکنم.الهی مامان قربونت بره.   ...
9 مهر 1390

صباناناز در مهد کودک

از ٣مهر         صباناناز به مهدکودک رفت   از انجایی که نیمه دومیه ١سال عقب میمونه برای همین امسال امادگی ثبت نامش کردم .خیلی نگران بودم از اینکه گریه کنه ونمونه ولی خداروشکر خیلی خوشش اومد غروب که میاد خونه خیلی خسته است ...
9 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به صبا ناناز می باشد